■ یادداشت منصوره موسوی دربارهی کتابی که نوشته است: «تابوی زنانگی»وقتی نوشتن کتاب را شروع کردم و در ابتدای مصاحبههایم با زنان بودم، اهمیت و گستردگی آن را تا حدی که بعدا با آن روبهرو شدم، تصور نمیکردم. وقتی صدای زنان را ضبط میکردم، انگار صدایی به صداهای جهان اضافه شده بود. غلو نمیکنم، اینها صدای زنانی بود که هرکدام نمونه خاص خودشان بودند، ضمن اینکه از درد مشترکی سخن میگفتند؛ زن بودن. وقتی ضبط را روشن میکردم تا دوباره به صداها گوش کنم و گفتوگوها (مصاحبهها) را روی کاغذ بیاورم، این صدای زنان بود که به گوش میرسید. صداهایی که گاه دلم را میلرزاند و اشک به چشمانم میآورد و صداهایی که گاه به من قوت قلب میداد.
آنها ضعیف بودند، شکننده بودند، شکست خورده بودند، قوی بودند، ایستاده بودند، ساخته بودند، فرار کرده بودند، عشق ورزیده بودند و... نمیخواستم این صداها خاموش شوند. میخواستم شنیده شوند. در این پژوهش که سه سال با کار فشرده به طول انجامید، در پی درک معنای تجربیات زیسته زنان ۱۸ تا ۵۰ سالهای بوده ام که تجربیاتشان را از طریق مصاحبههای عمیق و طولانی و با سوالات اکتشافی و باز روایت کردهاند. هرگاه زنی برای مصاحبه اعلام آمادگی میکرد، زمان مصاحبه را به اتفاق هماهنگ میکردیم تا هنگام گفتوگو، بتواند با آسایش خاطر و بدون هر عامل مزاحمی به سوالات پاسخ دهد. او میتوانست با گفتن اینکه «دوست ندارم به این سوال جواب دهم»، از پاسخ دادن به سوال یا سوالاتی خودداری کند. اجبار و اصراری وجود نداشت که به هر صورتی شده پاسخگو را وادارم که جواب همه سوالات را بدهد. مصاحبهها با نام و گاهی بدون نام و گاهی با مشخصات کاملشان بود و چون موضوع با مسائل خصوصی زندگی زنان سروکار داشت خودم با همه زنان یک به یک گفتوگو کردم، ضبط کردم و بهصورت نوشتار درآوردم و برای پنهان ماندن مشخصات زنانی که با اعتماد کامل با من به گفتوگو نشستند، حتی از نام مستعار استفاده نکردم و آنها را شمارهگذاری کردم.
با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.
یکی از گفتوگوها بهصورت گروهی انجام شده است و این به خواسته زنانی بود که مایل بودند مصاحبه گروهی باشد. نمونهگیری به دو روش هدفمند و گلوله برفی صورت گرفت. بهاین معنی که زنان بین سنین ۱۸ تا ۵۰ ساله به روش هدفمند انتخاب شدند و رفته رفته وارد شبکهای از زنان در این سنین شدم که افراد نمونه بهصورت زنجیرهوار از طریق معرفی سایر زنان انتخاب شدند و به این ترتیب از یکنواخت بودن افراد نمونه جلوگیری شد. ضمن اینکه سعی کردم از طریق مصاحبه با زنانی از سراسر کشور، به روایتها و تحلیلها جنبه وسیعتر و عامتری دهم و در نهایت با ۱۳۰ مصاحبه انفرادی از روستاها و شهرهای استانهای آذربایجانشرقی، اصفهان، ایلام، بوشهر، تهران، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، خراسان شمالی، خوزستان، سیستان و بلوچستان، فارس، لرستان، کردستان، کرمان،کرمانشاه، گلستان، گیلان، مازندران، مرکزی، هرمزگان، همدان، یزد و یک مصاحبه گروهی ۱۰ نفره در مشهد به نظر رسید که روند کار به حد اشباع و حتی پاسخهای تکراری رسیده است. این پژوهش بی تردید دارای کاستیهای زیادی است، چراکه اولین کار مدون در این زمینه به حساب میآید و چشم بهراه نقد و نظر همه کسانی است که کتاب را میخوانند.
در پایان لازم میدانم قدردان همه زنانی باشم که با روی گشاده و اعتماد با من به گفتوگو نشستند و مرا در این پژوهش دلگرم نمودند و بر ضرورت انجام آن پافشاری و تاکید کردند. هنوز صدای زنی که یک روز صبح از سیستان و بلوچستان زنگ زد، در گوشم میپیچد: «شنیدهام قرار است کتابی درباره زنان بنویسید، میخواهم با شما حرف بزنم. نمیخواهم به من کمک خاصی بکنید. فقط صدای مرا به گوش همه برسانید.»برگرفته از: جمعهنامه ـ دنیای اقتصاد
|
|