با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.نویسنده: فرشید موسوی
برگرداننده: نیلوفر رسولیهمهی ما آگاهیم که معمار شدن مستلزم پرشی است به سوی ناشناخته[ها]. هیچ کتابی نمیتواند شما را به کمال برای این امر آماده کند. برای ظهور در مقام معمار، ناگزیر لازم است که مسیرتان را به سوی حوزههای ناآشنا هدایت کنید: فرهنگ، سیاست، صنعت ساخت، نهادهای قانونی، استفاده کنندگان، تکنولوژیهای در حال ظهور، مهندس مشاور، تصمیم گیرندگان، اجتماعات مختلف، این فهرست بیانتهاست… و برای یک زن، حوزهی ناآشنای دیگری هم هست، چرا که او در سیستمی مشغول به کار است که چندان برای او مهیا نشده است.
به نظر میرسد که بحث دربارهی زنان در معماری، چه استواری بر محور نیاز به معماران زنِ بیشتر و چه اینکه چگونه بدن زنانه میتواند فرمهای شهوتانگیزی را در معماری برپا کند، در بازنمایی نوعی از «زن» آرمانیشده به دام افتاده است. این تصور از بُن محافظهکارانه است. برای خلاقیت، لازم است که معماران چنین رویکردهای محدود را پشت سر بگذارند و از ناشناختهها استقبال کنند. اگر فرض به این باشد که جنسیت زنانه میتواند به مثابه منبعی برای خلاقیت باشد، حضور زنان در معماری میتواند از دیالکتیک معماران زن در تقابل با معماران مرد و دیگری انگاشته شدن زنان رهایی یابد.
یکی از مفیدترین تئوریهای جنسیت که به آن برخوردهام، مفهوم دلوز و گاتاری در ارتباط با «زن شدن» است. این [مفهوم] تعاریف بیولوژیکی جنسیت را آشکار کرده و و جنسها را به «مرد بودن» در مقابل «زن بودن» بازمفهوم سازی کرده است: جایی که «مرد بودن» وضعیتی معلوم است و «زن شدن» فرآیند تبدیل شدن به چیزی غیر از وضعیت معمول. اهمیت «زن شدن» در این است که چنین امری خلاقانه و از منظر جنسی خنثی است که مردان و زنان میتوانند آن را یک شکل پذیرا باشند. هرچند مفهوم «زن بودن» تلویحاً با «مرد بودن» در تقابل است، «زن شدن» زایاست- فرآیند رهایی از مرسومات و تقبل فرآیندهای کاملاً متفاوت شدن.
از لحاظ معماری، وضعیت معمول (مرد بودن) میتواند اشاره به استفاده از سازوکار طراحی از قبل تعیین شده را داشته باشد، که میتواند اختصاراً به صدر-قعر یا پایین- بالا توصیف شود. نامگذاری معمول هر دو سازوکار به خاطر روالی است که فرآیند طراحی در خلال ایجاب قوانین فرمالِ متعین طی میکند، چه در مقیاس کلی و چه جزیی. بنابراین، «مرد بودن» در جستوجوی مدیریت یا متعین کردن فضای مصنوع از طریق این تجربههای قبلی و سازوکار خودمختار است. با این حال، با توجه به این که مشخصهی محیط معاصر ما با جریان نیروهای پویا است، چنین سازوکارهایی تولید معماری را که با جدا شدن از فرآیند تغییر منزوی میشود، به خطر میاندازند. رویکرد نوآورانه (یا «زن شدن») از نیروهای متکثر درون محیطهایی خارج از قواعد مرسوم بهره میجوید، نه آن محیطهایی که قواعدِ کاملاً مبتنی بر فرم ملکهی ذهن و بدل به قانونشان شده است. به این شکل «زن شدن» ظرفیتهایی را شناسایی میکند، سازوکار جدیدی را شکل داده و فرمهایی را میسازد.
تعداد زنانی که مشغول [معماری] هستند از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، همانطور که دریافت از زنان حرفهای و چشمانداز حرفهای متغیر است: چگونه قرار ملاقاتها برگزار میشوند؛ کی و کجا همکاران معاشرت میکنند، شیوهای که مردان و زنان با هم در ارتباطند. نیاز به مشخص کردن مسیر مسائل محلی یا بینالمللیِ جنسیت دغدغهای کاملاً زنانه است. اما این امر میتواند منبعی برای خلاقیت باشد. زمانی که من در ژاپن در حال کار بودم، تفاوت شدیدم با فرهنگ محلی مانع میشد که بهجای اینکه بی هیچ پرسشی رسوم متعارف را بپذیرم، بتوانم سوالهای «بدیهی» بپرسم و وضعیت موجود را به چالش بکشم. در شعر هم مثل هر امر دیگری، مزایای بیروننگری کاملاً هویداست. برای مثال در شعرهای ویلیام کارلوس ویلیامز[۱] همدلی و انسانیت از حرفهی طبابت او سرمنشا میگرفت: زمانی که او به «شعرهای نامفهوم» بیمارانش گوش میداد. هم در بریتانیا و هم در جاهای دیگر، من دریافتهام که مشتریان و نهادهای آکادمیک به ارزشهای نوآورانه دقیقاً در قامت همین وجه از تفاوت علاقهمندند و چنین امری را در خطری که هر امر خلاقی میتواند داشته باشد، اساسی میدانند.
در کتاب «ساختار انقلاب علمی[۲]»، توماس کوهن[۳] به این می پردازد که دانش علمی از دو ورطه رشد میکند: دورههای علمی «معمولی» (وضعیت معمول) که درآن دانشمندان پژوهشهایشان را بر زمینهی مسائل معمول استوار میکنند، و «انقلاب های عقلاً خشن» که زمانی به وقوع میپیوندند که این مسائل معمولی به شکلی متفاوت دیده شوند. «زن شدن» نیز به جای رد یا جایگزینی، از وضع معمول نفع میبرد. وضع معمول پایهای برای روالِ تغییر، تحریف، انطباق، انهدام، تمرکز زدایی، زایل کردن و سایر اموراتی از این قبیل میشود. به جای بحث دربارهی اینکه معماران زن همانند معماران مرد شوند، زنان باید خودشان را متفاوت سازند، نه فقط از مردان بلکه حتی از سایر زنان. نباید هیچ الگوی زنانهای باشد. در جایگاهی که مردان در معماری الگوهایی برای رقابت دارند، غیاب هرگونه سبک، خط سیر حرفهای یا رسومات رفتاریِ آرمانی زنانه، آزادی را برای زنان فراهم میکند که به جایی برسند یا چیزی را تولید کنند که تاکنون نبوده است.پینوشت :[۱] (William Carlos Williams (1883-1963- شاعر آمریکایی سبک مدرن و تصویرگرایی. شعرهای ویلیامز منعکسکننده ضرباهنگ زندگی آمریکایی در هر دو عرصهی زبان و زندگی بود. اشیای نمادین و حقیقت، یا دقت و جزییات در میان نوشتههای او فارغ از تکلف پدیدار می شدند- م.
[۲] The Structure of Scientific Revolutions
[۳] Thomas Kuhn
برگرفته از :
memari.online